محل تبلیغات شما

توی وبلاگ نازلی جان، راجع به وبلاگ های خوب و بد نظر خواهی شده بود.

دوستانش لطف کرده بودند و اسامی تعدادی از وبلاگ های خوب و بد رو معرفی کرده بودند.

کامنت های خوبی  ازش خوندم.

راستش اسم وبلاگ منم قاطی وبلاگ ها بود. بیشتر دوستان گفته بودند که با خوندن این وبلاگ،حرص خورده بودند. اعصاب شون به هم ریخته بود.

تا کامنت ۳۷ ش رو خوندم و در جریان بودم که بقیه ش رمزی شد. دیگه بی خبر موندم که هیچ؛ حتی نتونستم بیام و کامنت عذرخواهی برای سایر کامنترهاش بذارم

راستش شرمنده ی همشون شدم. متوجه شدم که همه ی ماها دوست داریم وبلاگ هایی رو بخونیم که انرژی مثبت بهمون بده. حال مون رو خوب بکنه.

ولی خوب؛ منم  دلم می خواست مثبت بنویسم.‌ولی نمی شد.اون اوائل خودم هم روبراه نبودم.‌با اتفاقاتی روبرو شده بودم که قبلا برام رخ نداده بود.باید باهاش کنار می اومدم.‌باید حلش می کردم.‌خب؛ راه حل ش وما طلاق هم نبود. زندگیم اونقدر چیرهای مثبت داشت که نمی تونستم چشمم رو بروی همه ی اونها ببندم و فقط بخاطر خودم ازش بیرون بیام و کات ش کنم.


می دونم باور نمی کنید. ولی واقعا این بحران برام حل شده است. حالم هم خوبه و دیگه اصلا بهش فکر نمی کنم.در واقع دیگه روی اون متمرکز نمیشم.


دیروز پسرم کارنامه ش رو اورد و نشونم داد.‌طفلی رتبه ی اول در کل مدرسه شون رو کسب کرده بود. ۱۶ سالشه. رشته ریاضی ،رشته ی چندان آسونی نیست. باید براش وقت بذاری تا موفق بشی.

وقتی کارنامه ش رو دیدم، انگار تموم خستگی های روحی م تموم‌شد. خوشحال شدم براش. واقعا خوشحال شدم که توی این یک سال اخیر، نه تنها افت نکرده؛ که بالاترین رتبه ها رو اورده. 


احساس کردم صبر و تحملم هدر نرفته. صبوری کردن هام نتیجه داده.خداروشکر.

نه اینکه فکر کنید درس و مدرسه ی دخترکوچکم برام مهم نیست.‌چرا. مهم هست. ولی از نظر من ، طبیعیه که نمراتش عالی باشه.‌ولی برای پسری که دهم ریاضی هست،توی این دوران، واقعا انتظاری ازش نداشتم.

میگفت قراره بهش جایزه بدن. معمولا جایزه های این مدرسه، سفره. یه سفر یک هفته ای رایگان با بچه های ممتاز مدرسه شون.


خدارو هرچی شکر کنم،بازم کمه براش.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها